یکی از انواع روان درمانی های موثر روان درمانی تحلیلی است. روان درمانی تحلیلی چیست؟

هدف از روان درمانی تحلیلی آن است که به بیماران کمک کند تا نیروهای ناخودآگاه را که می توانند در رفتارهای فعلی، افکار و احساسات نقش داشته باشند، درک کنند.

تاریچه این نوع از درمان به  نظریه زیگموند فروید بر میگردد که رویکرد روانکاوی را تاسیس کرد. درمان تحلیلی نسخه ی بروز شده تر روانکاوی است.

به طور کلی، در روان درمانی تحلیلی تعداد جلسات کمتری در هفته نسبت به درمان روانکاوی دارد. اما با این حال فرآیند درمان نیز طولانی است.

در ادامه بیشتر درباره اینکه روان درمانی تحلیلی چیست؟ و چه تفاوتی با روانکاوی دارد؟ صحبت می کنیم.


روانشناسی شبیه به اقیانوس پهناوری است که انواع راهکارها و رویکردها و شیوه‌های درمانی را در دل خودش جا داده است. وقتی به درمانگر مراجعه می‌کنید و تصمیم می‌گیرید که قدمی در جهت سلامت روانی خود بردارید، باید از یکی از رویکردهای درمانی روانشناسی استفاده کنید.

تشخیص اینکه چه رویکردی مناسب مشکل شماست و چطور باید آن را به کار گرفت تا بیشتری بازدهی را داشته باشد، بر عهده درمانگر است.

شاید تابه‌حال عنوان روان درمانی تحلیلی را شنیده باشید. درمانی که این روزها جایگاه ویژه‌ای در روانشناسی دارد و وام‌دار نظریه‌های زیگموند فروید است.

اگر می‌خواهید این رویکرد درمانی و تاثیرات آن را بشناسید و به خوبی از آن بهره‌مند شوید، در ادامه این مطلب همراه ما باشید:

 

روان درمانی تحلیلی چیست؟

حالا که به طور مختصر با مفهوم روان درمانی آشنا شدیم، بهتر است روان درمانی تحلیلی را بشناسیم. روان درمانی تحلیلی یکی از مهم‌ترین و درعین‌حال جذاب‌ترین رویکردهای درمانی است که طرفداران بسیاری دارد.

این رویکرد تلاش می‌کند همه نیروهای ناخودآگاهی را که درون انسان وجود دارد و روی افکار، احساسات و حتی رفتارهایش موثر است، به او بشناساند و قدرت درک نسبت به آن‌ها را بالا ببرد.

بنیان و ریشه روان درمانی تحلیلی را نظریات زیگموند فروید می‌دانند که شیوه روانکاوی را بنا نهاده است.  ناخودآگاه هر انسان مجموعه‌ای از شگفت‌آورترین تصاویر است که همواره در زندگی او جاریست. به همین دلیل فروید ناخودآگاه را به عنوان مخزنی از آرزوها، افکار و احساسات می‌دانست که زیر پوست آگاه انسان قرار دارد.

همین ناخودآگاه یا ذهن ناهشیار می‌تواند تاثیرگذاری زیادی در زندگی داشته باشد و موجب آشفتگی‌های روانی شود.

اگر قرار باشد خیلی مختصر و مفید روان درمانی تحلیلی را تعریف کنیم می‌توان گفت روان درمانی تحلیلی شیوه‌ای در روانشناسی است که به چگونگی تاثیر ناخودآگاه انسان در احساسات، افکار و رفتارهای او می‌پردازد.

در این رویکرد، مانند روانکاوی اغلب روی تجربیات دوران کودکی تمرکز می‌شود و در پی رسیدن به پاسخ این سوال است که وقایع دوران کودکی چطور به زندگی فرد سر و شکل می‌دهد!

 

تفاوت روان درمانی و مشاوره

بسیاری از افراد به اشتباه هیچ تفکیکی را میان مشاوره و روان درمانی قائل نیستند و در موارد زیادی آن‌ها را به جای یکدیگر به کار می‌گیرند. در حالیکه تفاوت‌های مهمی میان روان درمانی و مشاوره وجود دارد که آگاهی از آن می‌تواند به شکل موثری انتخاب رویکرد درمانی و بهبود مشکل را آسان کند.

اصلی‌ترین تفاوت روان درمانی و مشاوره این است که مشاوره عموما به دنبال درمان‌های کوتاه مدت و مختصری است که روی الگوهای رفتاری فرد متمرکز است.

اما روان درمانی یک درمان بلند مدت است که رابطه طولانی میان درمانگر و مراجع را به دنبال دارد و از بینش او برای حل مشکلات عاطفی استفاده می‌کند.

باید این نکته را بدانید که ممکن است یک درمانگر هر دو خدمات مشاوره و روان درمانی را به صورت هم‌زمان به کار ببرد و در هر دوی آن‌ها تخصص داشته باشد. اما به طور کلی روان درمانی در مقایسه با مشاوره به تخصص، مهارت، دانش و تجربه بیشتری نیاز دارد.

تاریخچه روان درمانی تحلیلی را بشناسیم

آگاهی از پیشینه و تاریخچه رویکردهای درمانی، بسیار لذت‌بخش و جذاب است و بخشی از اطلاعات درباره هر روش را به روشنی بیان می‌کند.

از اواخر سده 1800 میلادی بود که زیگموند فروید به توسعه روش‌های درمانی خودش مشغول شد و روش روانکاوی را بنا نهاد. مدتی بعد در سال 1855 با فردی به نام ژان مارتین شارکو به تحصیل و همکاری در بیمارستانی در پاریس پرداخت. در آن زمان شارکو از روش هیپنوتیزم برای درمان هیستری در خانم‌ها استفاده می‌کرد.

فروید در ابتدا به تکنیک هیپنوتیزم روی آورد اما آشنایی او با ژوزف بروئر باعث شد معروف‌ترین روش درمانی خودش را بنا کند. در آن زمان بروئر درباره درمان یکی از بیماران خود به نام آنا او صحبت کرد که مشکل هیستری او صرفا با صحبت کردن درباره تجربیات ناخوشایند زیسته‌اش برطرف شده است.

همین باعث شد که فروید به یک نوع روش گفتار درمانی روی آورد و در این نوع درمان بیان می‌دهد که صرف صحبت درباره مشکلات و اتفاقات، می‌تواند آشفتگی و پریشانی روانی را کاهش دهد.

 

مزایای روان درمانی تحلیلی


هر یک از رویکردهای درمانی مزایا و فواید مخصوص به خودشان را  دارند که در جریان درمان به شکل موثری کاربرد دارند. روان درمانی تحلیلی نیز به دلیل مزایایی که دارد، به عنوان یک روش درمانی موثر به کار گرفته می‌شود. از جمله مهم‌ترین مزایای روان درمانی تحلیلی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

 

1. ایجاد یک محیط همدلانه بدون قضاوت برای بیان احساسات، عواطف و مشکلات

2. طولانی بودن زمان درمان و حفظ ارتباط موثر میان درمانگر و مراجع

3. بررسی تجربیات زیسته از کودکی و رسیدن به ریشه مشکلات و درگیری‌ها

4. ایجاد فرصتی برای خودمشاهده‌گری و اصلاح روش

5. فهمیدن دقیق ریشه مشکلات و قدرت پذیرش بالا

 

در تکمیل توضیحات بالا، برای درک کردن بیشتر و پاسخ به پرسش روان درمانی تحلیلی چیست؟

مثالی که کابانیس در کتاب راهنمای بالینی روان درمانی تحلیلی ارائه کرده است آوردیم:

روان درمانگر تحلیلی مانند لوله کشی است که از او می خواهید تا سقف درحال چکه کردن شما را تعمیر کند.

شما چکه های آب را می بینید اما قادر به دیدن منشأ آن نیستید؛ می توانید قطرات آب را در سطلی جمع کنید، اما این کار باعث متوقف شدن جریان آب نمی شود. لوله کش می داند ترک لوله جایی پشت گچ است که فعلا نمی توان آن را دید.

اگرچه لوله کش، نسبت به درمانگر تحلیلی دارای مزیتی است او می تواند سقف را بشکند تا لوله خراب را پیدا کرده و آن را تعمیر کند.

اما روان درمانگر تحلیلی با روان یک انسان کار می کند و نه با یک سقف گچی؛ در نتیجه برای جستجو و مرمت آنچه در زیر سطح است، به ابزاری بسیار ظریف تر نیاز دارد.


تفاوت روان درمانی تحلیلی و روانکاوی چیست؟


با وجود شباهت های زیاد روان درمانی تحلیلی و روانکاوی، تفاوت هایی هم بین این دو وجود دارد.

که در ادامه به طور خلاصه به  آن ها اشاره میکنیم.

روانکاو : به کسی گفته ی شود که در انجمن های بین المللی روانکاوی کارگاه های روانکاوی و آموزش های نظری را طی کرده است و تائید شده است.

همچنین، پس از گذراندن دوره های آموزشی تخصصی، دوره های سوپرویژن گروهی و فردی را گذارنده است.

و همچنین خود درمانگر تحت درمان روانکاوی به طور منظم قرار گرفته است.

 

روان درمانگر تحلیلی: فردی است که در یکی از مراکز معتبر روانکاوی آموزش دیده است و سوپرویژن گروهی و انفرادی گرفته است.

و با یک روان درمانگر تحلیلی یا روانکاو خودش تحلیل شده است.

تعداد جلسات آموزشی و جلسات سوپرویژن روان درمانگر تحلیلی نسبت به روانکاو کمتر است.

 

تفاوت جلسات درمانی روان تحلیلی و روانکاوی

 

تعداد جلسات:  در روانکاوی تعداد جلسات در هفته بیشتر از روان تحلیلی است. تعداد جلسات درمان روانکاوی حتی به 3 یا 4 جلسه در هفته هم ممکن است برسد. در صورتی که در روان تحلیلی تعداد جلسات هفتگی کمتر است و عمدتا یک جلسه در هفته است.

استفاده از کاناپه روانکاوی: در روان درمانی تحلیلی لزوما فرد روی کاناپه دراز نمی کشد و غالبا رو به روی روان درمانگر می نشیند. در صورتی که در روان کاوی کلاسیک معمولا روی کاناپه فرد دراز می کشد.

فعالیت و تکنیک  درمانگر در طول جلسه درمان: روانکاو در طول  جلسات درمان بیشتر خنثی برخورد می کند. در صورتی که روان درمانگر تحلیلی      فعالانه با مراجع تعامل دارد.

هدف درمان :  در روان درمانی تحلیلی بیشتر تمرکز بر روابط   بین فردی و ارتباط درمانی است. در صورتی که در روانکاوی بیشتر به سمت لایه      های عمیق تر دنیای درونی فرد و مسائل گذشته فرد می رود. در واقع هدف روانکاوی  رشد فردی و ایجاد تغییرات اساسی ساختاری است در حالی که روان تحلیلی به دنبال تغییر نسبی ساختاری و از بین بردن علائم بیماری است.

 




موارد کاربرد روان درمانی تحلیلی


شاید این سوال در ذهنتان نقش ببندد که روان درمانی تحلیلی برای چه مشکلاتی موثرتر است و یک درمانگر تحلیلی روی چه نوع مراجعانی کار می‌کند. در پاسخ به این پرسش باید موارد کاربرد روان درمانی تحلیلی را بیان کرد:

 

  • وسواس فکری و  عملی
  • فوبیا (ترس شدید)
  • آسیب‌های عاطفی  شدید یا تروما
  •  اضطراب
  • افسردگی
  • اختلالات روان‌تنی
  • مشکلات مرتبط با هویت
  • مشکلات و مسائل جنسی 
  • رفتارهایی که به خود تخریب‌گری نزدیک‌اند

 

باید به این نکته توجه کنید اغلب افرادی که برای حل مسائل و مشکلات بالا به روان درمانی تحلیل روی می‌آورند، اغلب کسانی هستند که مدت رمان زیادی با علائم بیماری‌ها مواجه بودند و از دیگر روش‌های درمانی نتیجه نگرفته‌اند.

 

روان درمانی تحلیلی حضوری یا آنلاین

بسیاری از افراد میان انتخاب شیوه روان درمانی تحلیلی حضوری و آنلاین سردرگم هستند و نمی‌دانند کدام روش را برای درمان انتخاب کنند.

اولین نکته‌ای که درباره حضوری یا آنلاین بودن جلسات روان درمانی باید در نظر بگیرید، این است که هزینه روان درمانی، مدت زمان جلسات و تخصص و مهارت درمانگر، در روش حضوری و آنلاین هیچ تفاوتی با هم ندارند. بنابراین چه جلسات حضوری را انتخاب کنید و چه در جلسات آنلاین شرکت کنید، خدماتی را با کیفیت یکسان و اثرگذاری واحد دریافت می‌کنید.

به زبان ساده می‌توان گفت انتخاب حضوری یا آنلاین بودن جلسات کاملا به سلیقه، علاقه و شخصیت خود شما وابسته است. البته موارد خاصی هم وجود دارند که انتخاب شیوه آنلاین برای روان درمانی بهتر از حضوری است. این موارد شامل شرایط زیر می‌شوند:

 

بیماری یا محدودیت جسمی

افرادی که به یک بیماری خاص مبتلا هستند و امکان حضور یافتن در جلسات درمان را ندارند، شیوه آنلاین برای آن‌ها بهتر است. به این صورت به جای ایجاد وقفه در روند درمان یا ترک درمان، می‌توانند جلسات خودشان را پیگیری کنند. همچنین برای افرادی که به نوعی محدودیت جسمی دارند و جابه‌جایی برای آن‌ها دشوار است، روش روان درمانی آنلاین کاربرد بیشتری دارد.

 

دوری از مراکز درمانی و روانشناس

در شرایط دور بودن از مراکز درمانی و عدم دسترسی به روانشناس و درمانگر، روش روان درمانی تحلیلی آنلاین بسیار موثر و مفید است. افرادی که در جایی دورتر از مراکز درمانی زندگی می‌کنند و یا به خارج از کشور مهاجرت کرده‌اند، با استفاده از روان درمانی آنلاین می‌توانند روند درمان خودشان را پیگیری کنند.

 

استرس شدید در مواجهه رو در رو با روان درمانگر

بسیاری از افراد زمانی که در مقابل درمانگر قرار می‌گیرند، به استرس و اضطراب شدیدی دچار می‌شوند که روند درمان را تحت تاثیر منفی قرار می‌دهد. انتخاب روش آنلاین و بودن در مکانی که به آن‌ها آرامش می‌دهد، روند درمان را بسیار اثربخش می‌کند.


تکنیک‌های لازم برای اجرای روان درمانی تحلیلی


در این مطلب می‌خوانیم که در روان‌‌ درمانی تحلیلی، عاطفه نقش مهمی دارد چون به‌‌‌طور سیال و به شیوه‌‌‌ای که افکار به‌‌‌تنهایی قادر به انجام آن نیستند، ما را به تجریبات کودکی و ناخودآگاه متصل می‌کند. چطور تداعی‌‌‌آزاد بیمار، به ما کمک می‌‌‌کند از ذهن خودآگاه به ذهن ناخودآگاه برسیم. همچنین می‌‌‌خواهیم به این موضوع بپردازیم که انتقال و انتقال متقابل چیست و چرا تا این اندازه مهم است؟ همچنین به تعارض درون روانی و کارکرد رویا در اتاق درمان می‌پردازیم.

عاطفه در روان درمانی تحلیلی

عاطفه‌‌‌ی اصلی بیمار، که شامل احساسات غالب او هنگام بیان تجربیات مختلف زندگیش در طول جلسه است، ما را به درون‌‌‌مایه‌‌‌ی اصلی جلسه هدایت می‌‌‌کند که به آن اصل غلبه‌‌‌ی عاطفی می‌گویند. پی بردن به عاطفه‌‌‌ی غالب بیمار، بهترین راه برای انتخاب محل تمرکز و نحوه‌‌‌ی مداخله است.

تکنیک حمایت کننده و آشکار کننده در اجرای روان درمانی تحلیلی

عاطفه می‌‌‌تواند خودآگاه یا ناخودآگاه باشد و به‌‌‌وسیله‌‌‌ی کلمات و رفتارها خود را نشان دهد. تکنیک‌های حمایتی به بیماران کمک می‌‌‌کند که احساسات خود را به شیوه‌‌‌ای سازگارانه‌‌‌تر مدیریت کنند و ظرفیت تحمل عواطف را بهبود بخشند. این تکنیک‌‌‌ها شامل موارد زیر است؛

کاهش عاطفه: نام‌گذاری احساسات، تسکین دادن، اطمینان خاطر دادن، همدلی کردن یا معتبر شمردن؛ در بر گرفتن عاطفه: به شیوه‌‌‌ای اشاره دارد که از طریق آنها درمانگران به بیماران خود در برآشفته نشدن احساساتشان کمک می‌‌‌کنند.

مداخلات آشکارکننده که شامل موارد زیر است؛

مواجه سازی؛ بیماران را روی احساساتشان متمرکز کنیم و آن‌‌‌ها را سوق دهیم تا درمورد عواطفشان صحبت کنند.
روشن سازی‌‌‌؛ با پیوند دادن موارد مربوط به‌‌‌هم الگوهای رفتاری را بارزتر می‌‌‌کنیم.
تعبیر؛ وقتی فکر کردیم که می‌‌‌دانیم چرا بیمار از احساسات قوی اجتناب می‌‌‌کند، می‌‌‌توانیم دست به تعبیر بزنیم.

مداخلات آشکار کننده به بیماران کمک می‌‌‌کند تا از عواطف ناخودآگاه آگاه شوند، عواطف منفی را بهبود بخشند و از عواطف برای پی‌‌‌بردن به دیگر مطالب ناخودآگاه استفاده کنند.

تداعی آزاد و مقاومت در درمان روان تحلیلی

تداعی آزاد تلاشی است ازسوی بیمار برای بیان بدون ویرایش هرآنچه به ذهنش می‌‌‌رسد. جریان تداعی‌‌‌ها شامل افکار، احساسات و خاطراتی است که به‌‌‌هم مرتبط می‌‌‌شوند و ما را به‌‌‌سوی مطالبی که پیش از این، خارج از آگاهی بودند، هدایت می‌‌‌کنند. تداعی آزاد بسیار در جلسات درمان روان تحلیلی به کار می‌رود.

مقاومت هر عاملی است که با جریان تداعی‌‌‌ها و کار درمان مقابله می‌‌‌کند. مقاومت همچنین می‌‌‌تواند در روند روان‌‌‌درمانی یک دفاع درنظر گرفته شود. مقاومت به‌‌‌عنوان قسمتی مهم از درمان، به ما به عنوان درمانگر کمک می‌‌کند تا روی مطالبی از ناخودآگاه متمرکز بمانیم و الگوهای رفتاری مراجعمان را پیدا کنیم. دستیابی به این موارد برای شخص بیمار مشکل است.

می‌‌‌توانیم براساس مقاومت‌‌‌های مراجع تکنیک‌‌‌های حمایتی مناسب آن‌‌‌ را انتخاب کنیم تا مراجع بتواند استفاده‌‌‌ی سازگارانه‌‌‌تری از مقاومت‌‌‌ها داشته باشد، همچنین قدرت مقاومت در تضعیفِ اهداف و روند درمان، کاهش یابد.

چرا انتقال مهم است؟

انتقال شامل تمام احساساتی است که یک بیمار نسبت به درمانگر خود دارد. با شناخت انتقال می‌توانیم به تفکر مراجع درباره‌‌‌ی خودش و نحوه‌‌‌ی ارتباط او با دیگران، پی ببریم. انتقال راهی برای شناخت روابط مهم در زندگی بیمار است. اگر بیمار به شیوه‌‌‌ای خاص به ما واکنش دهد، می‌‌‌توانیم مطمئن شویم که با همان شیوه به افراد دیگر زندگی‌اش واکنش نشان می‌‌‌دهد.

انتقال متقابل چگونه کار می‌‌‌کند؟

انتقال متقابل، مجموعه احساسات درمانگر نسبت به بیمار است که شامل احساسات خودآگاه و ناخودآگاه می‌‌‌شود. انتقال متقابل همیشه وجود دارد و می‌‌‌تواند به شیوه‌‌‌های مختلف در اجرای روان-درمانی تحلیلی به ما کمک کند.
مهم است که انتقال متقابل را بشناسیم، زیرا:

1) آگاهی از احساساتمان نسبت به بیماران، احتمال عمل کردن براساس آن‌‌‌ها را کمتر می‌‌‌کند.
2) احساساتی که نسبت به بیمار داریم، می‌‌‌تواند به ما در سنجش بیمار، تدوین توصیه‌‌‌های درمانی و اجرای درمان کمک کند.
3) انتقال متقابل به ما کمک می‌‌‌کند تا از روابط مهم در زندگی بیمار آگاه شویم.
4) احساسات مرتبط با انتقال متقابل به ما کمک می‌‌‌کنند که درمورد خودمان و واکنش‌‌‌هایمان نسبت به بیمار اطلاعات بیشتری به دست‌‌‌آوریم.

انتقال متقابل شناخت ما از بیمار و مداخلات مارا تحت‌‌‌تأثیر قرار می‌‌‌دهد اما به‌‌‌طور کلی مستقیما با بیمار درمیان گذاشته نمی‌‌‌شود. انتقال ما نسبت به یک بیمار، نسبت به سوپروایزر هم حس می‌‌‌شود که آن‌‌‌ را روند موازی می‌‌‌نامیم.

وقتی انتقال متقابل خارج از آگاهی ما باشد، می‌‌‌تواند موجب عملی از سوی‌‌‌ ما نسبت به بیمار شود که به آن کنش نمایی می‌‌‌گوییم. کنش‌‌‌ نمایی‌‌‌های مشکل ساز که موجب عبور از مرز درمانی می‌‌‌شوند، معمولا نیاز به سوپرویژن یا مشاور دارند؛ اما کنش نمایی‌‌‌های بی‌‌‌خطر همیشه وجود دارند و وقتی فهمیده شوند می‌‌‌توانند به روشن شدن آنچه در درمان درحال روی دادن است کمک کنند.

نباید از کنش نمایی اجتناب کرد، بلکه بعد از به وقوع پیوستن، باید به آن‌‌‌ها توجه کرد و از آن‌‌‌ها برای درک عمیق‌‌‌تر استفاده کرد. اگر متوجه شدید با بیماری به شکلی که برایتان متداول نیست رفتار می‌‌‌کنید، ممکن است که درحال کنش نمایی باشید.

تعارض ناخودآگاه و دفاع را چگونه تشخیص دهیم؟

فانتزی، آرزو یا ترسی است که ناخودآگاه فرد را فرا می‌‌‌گیرد، افکار او را موجب می‌‌‌شود و دفاع‌‌‌های خاص او را شکل می‌‌‌دهد. گروهی از فانتزی‌‌‌های به‌‌‌هم مرتبط را عقده می‌‌‌نامیم.

تعارض ناخودآگاه زمانی روی می‌‌‌دهد که فانتزی‌‌‌های متضاد، باهم برخورد می‌‌‌کنند. این امر باعث می-شود اضطراب افزایش پیدا کرده و از طرفی، دفاع‌‌‌هایی برای کاهش آن برانگیخته شود.

وقتی دفاع به‌‌‌طور موفقیت‌‌‌آمیزی تعارض ناخودآگاه را کاهش می‌‌‌دهد، دستاورد اولیه کاهش اضطراب است. دستاورد ثانویه، شرایط بهتری است که این دفاع یا نشانه‌‌‌ی بیماری برای زندگی‌‌‌ بیمار ایجاد می‌‌‌کند.

راه‌‌‌های پی بردن به وجود تعارضات ناخودآگاه؛

1) گوش دادن به نشانه‌‌‌های اضطراب
هنگام گوش دادن برای یافتن اضطراب، به این موارد دقت می‌‌‌کنیم:
ابراز آشکار اضطراب، رفتار مضطربانه در اتاق درمان (مانند با چیزی ور رفتن و وول خوردن، تحریک‌‌‌پذیری، نگاه کرن به ساعت اتاق یا ساعت مچی)، رفتار مضطربانه بیرون از اتاق درمان (مانند مشکلات خوردن، مشکلات خواب، تحریک‌‌‌پذیری درمقابل دیگران، به تعویق انداختن کارها، مشکل در تمرکز، رفتارهای تکانشی رو به افزایش، مشکل در قضاوت)، رویاهای اضطرابی

2) گوش دادن به عواطف
هر تغییری در عاطفه می‌‌‌تواند سرنخی از وجود اضطراب باشد. تحریک‌‌‌پذیری، خلق افسرده و یا حتی خلق به‌‌‌سرعت بالا رفته می‌‌‌تواند نشانه‌‌‌ای از وجود اضطراب و تعارض باشد.

3) گوش دادن به کنش‌‌‌پریشی
کنش‌‌‌پریشی‌‌‌ها (لغزش‌‌‌های گفتاری) زمانی روی می‌‌‌دهند که افکار یا احساسات واپس‌‌‌رانده شده، به-طور ناخواسته در گفتار بیرون می‌‌‌پرند. این موارد اغلب نشانه‌‌‌های خوبی از وجود تعارض ناخودآگاه است.

4) گوش دادن به ناهمخوانی‌‌‌ها و نقاط گره‌‌‌ای
تعارضات، ناهمخوانی تولید می‌‌‌کنند. دو موضوع مخالف هم درحال فعالیت هستند، این موضوع هرنوع عدم انطباقی را تولد می‌‌‌کند. مثال‌‌‌های آن عواطفی هستند که با تجربیات همخوان نیستند (مثلا گریه کردن فرد در جشن تولد خودش)، عواطفی که با افکار همخوان نیستند (مانند احساس افسردگی هنگام فکر کردن به یک عزیز) و افکاری که بایکدیگر همخوان نیستند (مثل مطمئن بودن از اینکه دعوت کردن والدین خودتان و والدین همسرتان فکر خوبی است، با اینکه می‌‌‌دانید این‌‌‌کار همیشه به دعوا ختم می‌‌‌شود).

5) گوش دادن به رویاها
رویاهای همراه با اضطراب معمولا نشانه‌‌‌ی وجود تعارض ناخودآگاه هستند. تعبیر این رویاها می‌‌‌تواند در شناخت فانتزی‌‌‌های غالب و تعارضات همراه آن‌‌‌ها، به ما کمک کنند.

تکنیک حمایتی

در یک روش حمایتی سعی داریم دفاع‌‌‌های سالم را تشخیص دهیم و آن‌‌‌هارا تقویت کنیم تا بیمار بتواند شیوه‌‌‌های سازگارانه‌‌‌تر و جدیدی برای مقابله با اضطراب اتخاذ کند.
مداخله‌‌‌ی حمایت‌‌‌کننده در زمینه‌‌‌ی دفاع‌‌‌ها یک روند سه قسمتی است:

1) دفاع را تشخیص دهید: توجه بیمار را به آرامی و با درایت به رفتارهای مشکل‌‌‌زایی که نیاز به رسیدگی دارند جلب کنید.

2) «بها» را مشخص کنید: پیامدهای منفی رفتار را به بیمار نشان دهید.

3) راه‌‌‌های جانشین را مشخص کنید: رفتارهای سالم‌‌‌تر و کم‌‌‌بهاتر را تشویق کنید.

در شیوه‌‌‌ی آشکارکننده، به بیماران کمک می‌‌‌کنیم تا از تعارضاتشان و دفاع‌‌‌هایی که به کار می‌‌‌برند آگاه شوند تا بتوانند دفاع‌‌‌های سازگارانه‌‌‌تری را انتخاب کنند.

رویا و تحلیل آن چه نقشی در روان‌‌‌درمانی تحلیلی دارد؟

تجربه‌‌‌ی بالینی نشان می‌‌‌دهد که رویاها دریچه‌‌‌ای به‌‌‌سوی ناخودآگاه بر ما می‌‌‌گشایند. داستان رویا چیزی است که بیمار به ‌‌‌یاد می‌‌‌آورد و درباره‌‌‌ی آن صحبت می‌‌‌کند. ممکن است این داستان آن‌‌‌چیزی نباشد که در خواب دیده و تداعی‌‌‌های ناخودآگاه بیمار باشد.

تداعی‌‌‌های رویا کمک می‌‌‌کند تا داستان رویا به عناصر ناخودآگاه پیوند داده شده و ارتباط بین آن‌‌‌ها کشف شود.
هر موضوعی که فرد درست قبل و بعد از رویا بیان می‌‌‌کند می‌‌‌تواند به‌‌‌عنوان تداعی‌‌‌هایی درمورد رویا درنظر گرفته شود. رویاها را می‌‌‌توان متشکل از عناصری از اتفاقات اخیر زندگی فرد دانست که با خاطرات و فانتزی‌‌‌های ناخودآگاه مربوطه، متصل می‌‌‌شوند.

به‌‌‌طور کلی در زمان کار با یک شیوه‌‌‌ی عمدتا حمایتی، بیماران‌‌‌ را به گزارش رویاهایشان ترغیب نمی‌کنیم. اگر به‌‌‌طور خودانگیخته، آن‌‌‌ها را پیش بکشند، می‌‌‌توانیم از محتوای آشکار رویا استفاده کرده و به آن‌‌‌ها کمک کنیم تا از مسائل و نگرانی‌‌‌هایی در سطح زندگی ذهنی‌‌‌شان، مطلع شوند.

در زمان کار با شیوه‌‌‌ی آشکارکننده، از مطالب رویا استفاده کرده تا به بیمار کمک کنیم از ذهن ناخودآگاهش بیشتر مطلع شود. این امر شامل مطلع شدن از عواطف، انتقال‌‌‌ها، فانتزی‌‌‌ها‌‌‌، انتظاراتشان از روابط و ادراک خویشتن است.

 

سخن پایانی

بر کسی پوشیده نیست که همه ما یک دنیای درونی داریم که از اوایل کودکی شکل گرفته است. به عبارت دیگر، ما اولین تجربیات خود از جمله چهره های مهم دوران کودکی خود را در درون خود حمل می کنیم. دنیای درونی ما دائماً در حال تعامل با دنیای بیرونی است، بنابراین افراد و موقعیت‌هایی که در زمان حال با آن‌ها مواجه می‌شویم احساس می‌کنیم با چهره‌ها و تجربیات مهم گذشته ارتباط زیادی دارند. قبل از این ما ناخودآگاه انتظار داریم و سعی می کنیم این روابط خارجی را با دنیای درونی خودمان مطابقت دهیم.

سید مرتضی احمدی منش      روانشناس بالینی