فرض کنید شخصی با آسیب شدید در ناحیه پا به اورژانس مراجعه میکند.
پزشک درمانگر با مشاهده درد شدید بیمار ابتدا برای تسلا و کاهش استرس در ارگانیزم به او یک آرامبخش قوی (مورفین) تزریق میکند. سپس در کمال آرامش به درمان جراحت بیمار میپردازد. اما در خصوص آلام و حالات روانی چطور؟
رنج بعنوان بخشی از زندگی درمسیر تکامل انسان همواره وجود دارد و می توان گفت نیروی محرکه انسان برای رشد و بقای اوست.رنج جزء جدایی ناپذیر در انسانی است که به تکامل روانی و حیاتی خود نرسیده است.
انگیزش در اینجا درحکم همان مورفین برای روح و روان او عمل میکند.
برای مدت کوتاهی احساس آرامش و نشئه گی همراه با خرسندی را به ذهن فرد تزریق میکند. اما این مداوای رنج نیست کما اینکه در مثال قبل مورفین در جهت درمان پای آسیب دیده به بیمار ارائه نمیشود. درمان مشکلات زندگی، ذهنی، روحی و روانی بیمار در جریان تحول ذهن فرد امکان پذیر است که اولین قدم آن پذیرش است. انگیزههای صرف در حکم نادیده گرفتن این مسیر تحول است.
یعنی شخص بجای درمان آسیب پا صرفا به دنبال نشئگی پس از تزریق مورفین باشد.این همان کاریست که سمینارها و کتب انگیزشی با شما میکند. اگر سری بزنیم به کتابهای چیده شده بر سنگفرش میدان انقلاب خواهید دید که انگیزش جای آموزش و فلسفه را گرفته. پیجهای مجازی و بلاگرهای اینستا نیز دست به کار تزریق همین نشئهگی شدهاند.
اما چرا این موضوع اینقدر پذیرفته شده؟
پاسخ این است که مردم یک دروغ شیرین را ترجیح می دهند به واقعیتی که آنها را مضطرب می کند و به حرکت وادار میکند. این را میتوان اعتیاد عصر حاضر نامید که در آن دور شدن از فلسفه زندگی و حرکت به سمت تکامل شخصیت جای خود را به آرامش حاصل از سرکوب نیازروحی میدهد. و توقفی شیرین را جایگزین حرکتی انسان ساز میکند.
(سیدمرتضی احمدیمنش،1400)
دیدگاه خود را بنویسید